حال که نگرانی ها از همه گیری کرونا کاهش یافته، بازگشت به حالت عادی جربان کار می تواند فوق العاده باشد. آموخته های منابع انسانی از کرونا چیست؟ بله، ما مجبور نیستیم با بحران های دائمی مقابله کنیم. اکنون میتوانیم کار هیبریدی انعطافپذیر و عادی را پیشنهاد دهیم. ما استخدام مجازی، پذیرش و تحقیق و توسعه را انجام داده ایم.
اما از سوی دیگر، ما شاهد بازگشت نامطلوب بسیاری از شیوه های قدیمی تفکر هستیم. برای هر شرکتی که مدل کار کردن هیبریدی ارائه میکند، تعدادی از مدیران هستند که میخواهند همه به محل کار برگردند که بتوانند آنها را ببینند. از نیاز به اعتماد به مردم در حین قرنطینه برای ارائه خروجیها بدون مدیریت مینیاتوری، نفسهای تسکین زیادی وجود دارد زیرا مدیران احساس میکنند میتوانند به مدیریت خرد کارکنان خود برگردند.
من فکر می کنم برای ما در منابع انسانی مهم است که یک قدم به عقب برداریم و فکر کنیم – در طول کووید چه آموختیم؟ درباره تواناییهای مدیران، توانایی افرادمان برای تغییر و سازگاری، و درباره خودمان چه آموختیم؟ اگر بتوانیم آنچه را که آموختهایم تثبیت کنیم، شاید بتوانیم از شیب لغزنده بازگشت به روشهای قدیمی تفکر و رهبری اجتناب کنیم؟
ما یاد گرفتیم که مردم می توانند خیلی سریع تغییر کنند
تصور کنید که یک پروژه منابع انسانی داشته باشید که در آن نتیجه نهایی کار اکثر کارمندان ما در مکان های جدید، با فناوری های جدید و روش های جدید باشد. شما فقط می توانید مقیاس طرح پروژه، میزان مشارکت ذینفعان، برنامه های آموزشی و ارتباطات را تصویر کنید. و با این حال فقط اتفاق افتاد.
یادگیری در اینجا برای ما چیست؟ من فکر می کنم این در مورد نگاه کردن به مردم و تغییر از طریق یک لنز جدید است. به جای این که شعار ما این باشد که «مردم تغییر را دوست ندارند» – اگر شرایط مناسب باشد، باید تغییر را به عنوان کاری که واقعاً سریع انجام می دهیم ببینیم. «درست» به این معنی که ما استفاده از آن را برای افراد آسان می کنیم، به آنها فضایی می دهیم تا راه خود را برای انجام آن بیابند، و از رهبران الگوی رفتارهای جدید مشابه می کنیم.
انتخاب شخصی مهم است
همه ما همه گیری را به روش های مختلف تجربه کردیم. برای افرادی مثل من، که به اندازه کافی خوش شانس هستند که این فضا را دارند، کار در خانه بعد از سفرهای بی وقفه یک آرامش فوق العاده به نظر می رسد. باید با شوهر و مادرم (که در حباب ما بود) وقت بگذرانم. بله، گاهی اوقات کمی خسته کننده می شد – ندیدن دوستان، (نه وقت گذرانی با شوهرم!) – اما در کل سال 2020 خیلی بد نبود. برای دیگران، شرایط سخت زندگی، تحصیل در خانه و انزوا همه چیز را بسیار چالش برانگیز کرده بود. بازگشت به حالت عادی به همان اندازه شخصی بوده است. برخی نمی توانند صبر کنند تا به دفتر برگردند، در حالی که برخی دیگر نمی توانند به چیز بدتری فکر کنند.
یادگیری برای ما در منابع انسانی این است که انتخاب شخصی مهم است. یک اندازه متناسب با همه سیاست های کاری ترکیبی همیشه ناکافی است. هرچه بیشتر بتوانیم مدیران و تیمهایشان را قادر کنیم تا در مورد آنچه برای فرد، تیم و شرکت کار میکند گفتگو کنند – احتمال اینکه نیازهای مختلف افراد خود را برآورده کنیم بیشتر است.
لحظات مهم
حتی درونگراترین افراد خانواده نیز تصدیق می کنند که برخی کارها بهتر است شخصا انجام شوند. خواه ایدههای طوفان فکری، جشن گرفتن بهعنوان یک تیم یا برقراری ارتباط با شخص جدید باشد، مواقعی وجود دارد که مجازی آنقدرها هم رضایتبخش نیست.
با این حال، ما یاد گرفتیم که مهم است بدانیم “لحظه های مهم” کدامند؟ بهجای فکر کردن قدیمی به ۳ روز در ۲ روز بیرون – اگر بتوانیم در مورد لحظات مهم بحث و توافق کنیم – زمانی که باید رودررو باشیم – واقعاً میتوانیم از مزایای ترکیبی بهره ببریم.
فرآیندهایی که از دست نرفته اند
بسیاری از فرآیندهای منابع انسانی ما در طول همه گیری نادیده گرفته نشدند. ناگهان، بررسیهای سالانه استعداد، تمرینهای رتبهبندی عملکرد و نظرسنجیهای سالانه مشارکت غیرضروری یا بسیار دشوار به نظر میرسید. ما برنامههای تمرینی طولانیمان را به جلسات تیمهای کوچک تبدیل کردیم که واقعاً خوب کار میکردند و زمانبندی آن بسیار آسانتر بود. استخدام مجازی یا عضوگیری به این معنی بود که ما باید خلاق باشیم. ما طرح های مربیگری بسیار پیچیده خود را به جلسات پاپ آپ تغییر دادیم. ارتباطات رهبری کمتر رسمی و شرکتی شد. بررسیهای کوتاه و شیرین نبض بینش بسیار بیشتری را در زمان مناسب به ما داد. ما از شر فرآیندهایی خلاص شدیم که از دهه 1980 وفادارانه از آن به عنوان «بهترین شیوه» دفاع میکردیم و جهان از هم نپاشید. در واقع رویکردهای جدید ما به ما اعتبار بخشید و نشان داد که منابع انسانی می توانند با سرعت خود را تطبیق دهند. خبر خوب این است که بسیاری از ما به عقب بر نمی گردیم.
ما می توانیم به کارکنان خود اعتماد کنیم
در نهایت، اگر ما فقط یک چیز از همه گیری یاد گرفتیم، باید این باشد که می توان به مردم ما اعتماد کرد. معلوم شد که آنها به تعداد بیشمار خطمشیهای دقیق و تجویزی نیازی نداشتهاند تا بدانند چگونه به مشتریان خود نشان داده شوند، به مشتریان خدمات ارائه دهند و همکاران خود را درست انجام دهند.
ما باید از این فضای جدید احساس کنیم که می توانیم به افراد خود اعتماد کنیم و از آن برای شارژ مجدد تجربه کارمندان خود استفاده کنیم. زمان آن فرا رسیده است که سیاست های سفت و سخت را از بین ببریم و آنها را با اصل سخت و سبک جایگزین کنیم.
اینها از این فرض شروع می شوند که “ما به شما اعتماد داریم که از قضاوت خود استفاده کنید و کار درست را انجام دهید”. اگر ما از این یادگیری اعتماد به مردم خود استفاده کنیم، میتوانیم محیطی را ایجاد کنیم که نه تنها منفعل و سازگار باشد، بلکه چابک و آماده پیشرفت در زمان و در صورت وقوع بحران بعدی باشد.